انسان بهواسطهٔ جسمش موجودی است که اجمالاً با زمان و به نحوی درون آن زندگی میکند . اگر بخواهیم ساده سخن بگوییم، بر وجود جسمانی آدمیزاده در این جهان، زمان میگذرد و ما او را میبینیم که از کودکی به نوجوانی و جوانی سفر میکند و از آنجا به میانسالی و پیری میرود و به پایان میرسد. در عین حال که زمان را میفهمیم و درک میکنیم و درون آن زندگی میکنیم و میمیریم و در زبان و ادبیات ما همواره زمان جاری است، حقیقت زمان را نمیدانیم چیست و از آن بیخبریم. نه فقط عموم مردم بیخبرند بلکه فیزیک و فلسفه نیز از فهم حقیقت زمان عاجز است. همان چیزی که برای همه روشن و بدیهی است، فرورفته در تاریکی و ظلمتی ستبر است.
درست در همان چیزی که غرقیم از آن بیخبریم. بیخبریِ ما از زمان به این معنا نیست که زمان نیز از ما بیخبر است. این که ما از احکام زمان و از تأثیرات آن در جسم و جان و زندگیمان غافلیم سبب نمیشود که از آثار و احکام و نتایجِ بودن و زیستن در زمان برکنار و در امان باشیم. زمان راه خودش را میرود و کار خودش را میکند هرچند ما از آن بیخبر و غافل باشیم.
زمان دستکم به دو شکل میتواند در جریان باشد. یک شکل آن زمان به همان معنای کلاسیک یعنی اندازهگیری به حسب حرکت افلاک است. این شکل از زمان بهکلی بیرون از اراده و خواست آدمی و همان زمان حاکم و مسلط بر همهٔ موجودات و اشیا و از جمله انسان است. انسان درمقام یک «شیء» بخشی از محموعهٔ اشیا به شمار میآید و بدینگونه به لحاظ زمانی محکوم به احکام همهٔ اشیای دیگر است. این زمان زمانی است که از بالا یعنی از حانب حرکت افلاک به پایین جریان و سلطه دارد و هیچکس را توان آن نیست که از زیر سیطرهٔ آن خارج شود. این زمان را میتوان «زمان اشیایی» نامید که بر کل موجودات و رخدادهای اینجهانی حاکم است؛ و همان زمانی است که نزد یونانیان نیز شناختهشده بوده و بهتعبیری «زمان سامانبخش» است، یعنی همهٔ اشیا و رویدادها را در یک نظم و هارمونی خاصی قرار میدهد.
شکل دیگر جریان زمان را میتوان «زمان انسانی» نامید. مراد از این زمان آن چیزی است که در پهنهٔ زیست آدمی میتواند خلق شود. انسان قادر است که زمان خاص خود را بیافریند و بدینگونه از سلطهٔ «زمان اشیایی» یا «زمان افلاکی» رها شود. خلق چنین زمانی در جعبهٔ امکانات انسانی نهفته است اما همانند همهٔ امکانات «خفته در انسان» معمولاً در اکثر انسانها دستنخورده باقی میماند و آنان بیآنکه از چنین امکانی در اندرون خود باخبر باشند زندگی را به پایان میبرند و میروند.