درک شهر در قرن بیستم و بیست و یکم تنها در نسبت با دگرگونیهای فلسفی و تاریخی ممکن است. نظریههای شهری نه بهعنوان مجموعهای از مدلهای تحلیلی بلکه بهمنزلۀ صورتبندیهای معرفتشناختی تجربۀ مدرن زیستشهری پدید آمدهاند. از «شهر بهمثابۀ ارگانیسم زنده» تا «شهر بهمثابۀ شبکۀ داده»، هر دوره از تاریخ اندیشۀ شهری بازتابی از یک گسست فلسفی بنیادین است: از پوزیتیویسم تا پساساختارگرایی، از نقد ایدئولوژی تا عقلانیت محاسباتی. در این دورهها میکوشیم گونههای نظریۀ شهری را در یک روند تاریخی - فلسفی تبارشناسانه بازخوانی و مبادی فلسفی هر یک را آشکار کنیم.