در این دوره به مهمترین عنصر اندیشگانی در فلسفۀ دلوز خواهیم پرداخت؛ که آن چیزی نیست جز مفهوم «تفاوت». او این ایده را از لایبنیتس-نیوتن اخذ میکند و سعی میکند گام به گام آن را در مواجهه با فیلسوفان متعدد گستردهتر از آن چیزی بگرداند که در اصل لایبنیتسی-نیوتنی خود بودهاست. او تفاوت را در ادبیات، زیستشناسی، ریاضی، فیزیک، فلسفه، توپولوژی جستجو میکند و هربار بعد نوینی به این مفهوم میبخشد. برای مثال در برخورد با برگسون او قصد میکند که تعریف زمان- فضا برگسونی را متأثر از ریمان و همچنین کسانی مانند هِرمان وِیل و ژیل شاتُلِه به قلههای «شدّت» ریاضی-فیزیک برساند. او ایدۀ تفاوت را در دو نامه از رمبو یکی به ژُرژ ایزُمبارد و دیگری به پُل دومونی دنبال میکند و نشان میدهد که چگونه «من دیگری هستم» رمبو نشاندهندۀ گونهای تفاوتشناسی در فضا-زمان است و آن را نیز مرتبط با بُرِشِ دِدِکیندی در ریاضی و بُرِشِ هولدرلینی (caesura) در شعر و همچنین بازگشت جاودان همانِ نیچه میداند. از سوی دیگر، مفهوم ویرچوال- اکچوال (یا نَهُفتِه-کنشمند) است که او آن را تقریبا در کُل تاریخ فلسفه دنبال میکند و هربار آن را در کسی میجوید؛ کسانی مانند وایتهد، برگسون، اسپینوزا، رویر، سیموندون و.... شاید بتوان در این میان مهمترین عنصر اندیشۀ دلوزی را استوار بر دو اصل پیوستگی-گسستگی در ریاضیات پیگیری کرد که بهگونهای همان دوگانۀ بودن/شدن، اینبار به زبان ریاضی-فیزیک است. او برای توضیح این مهم دست به دامان ریاضیدانانی مانند ریمان و دِدِکیند میشود و سپس ایدۀ آن دو از پیوستگی-گسستگی را با ایدۀ مونادهای لایبنیتس و توپولوژی کلاف-تاری ترکیب میکند و ریاضیات را از حالت پیشینی نزد افلاطون تا کانت به حالت پسینی برمیگرداند. دلوز نیز برای توضیح بهتر فلسفۀ خود از ریتمشناسی هستیشناسانۀ پیدایشی-زایشی رویِری استفاده میکند تا بتواند اینبار ایدۀ خود از بودن/شدنِ همبود را در زیستشناسی پی بگیرد و همچنین برای توضیح صفحۀ درونماندگاری از هندسۀ پیشرفتۀ ریمانی-وِیلی استفاده میکند. در این دوره ما به تمامی این موضوعات نگاهی گذرا و تا جای ممکن دقیق خواهیم داشت.