«آیا واقعاً تنها زمانی مسئول اعمال خود هستیم که کاملاً بر آنها کنترل داشته باشیم؟» این پرسش بنیادین، دروازهای است به دنیای پیچیدهی شانس اخلاقی. دنیایی که در آن مرزهای مسئولیتپذیری، نیت، و پیامد، به شکلی غافلگیرکننده در هم میآمیزند. فرض کنید دو نفر با نیتی یکسان و عملی مشابه دست به کاری میزنند، اما صرفاً به خاطر عاملی خارج از کنترلشان – یعنی شانس – نتایج متفاوتی حاصل میشود. آیا در این صورت، قضاوت اخلاقی ما نسبت به آنها باید متفاوت باشد؟ اگر یکی از آنها خوششانس باشد و دیگری بدشانس، آیا ارزشیابی ما نیز تغییر میکند؟
به طور معمول، ما بر این باوریم که مسئولیت اخلاقی ما تنها محدود به اعمالی است که کاملاً تحت کنترل ما بودهاند. این اصل که در فلسفهی اخلاق با عنوان اصل کنترل شناخته میشود، زیربنای بسیاری از قضاوتهای اخلاقی ماست. اما شانس اخلاقی این اصل بدیهی را به چالش میکشد. چگونه میتوانیم فردی را که نیت و عملش کاملاً خیرخواهانه بوده، اما به دلیل بدشانسی به نتیجهای منفی رسیده، به اندازهی فردی که نیت و عملش یکسان بوده و به دلیل خوششانسی به نتیجهای مثبت دست یافته، مورد ستایش قرار دهیم؟ یا برعکس، چگونه میتوانیم کسی را که نیت و عملش مخرب بوده، اما به دلیل بدشانسی اتفاقی نیفتاده، از فردی که همان نیت و عمل را داشته و به دلیل بدشانسی آسیب جدی به بار آورده، کمتر سرزنش کنیم؟
در این نشست، ما به عمق این معضل فلسفی خواهیم رفت. سفر خود را با بررسی دقیق اصل کنترل آغاز میکنیم تا ابعاد و محدودیتهای آن را بهتر درک کنیم. سپس به سراغ دیدگاههای کلاسیک خواهیم رفت؛ نگاه ارسطو به نقش شانس در زندگی اخلاقی و فضیلت، و همچنین چالشهایی که او با مفهوم شانس اخلاقی مواجه میشده است. در ادامه، به سراغ نظریات تأثیرگذار معاصر خواهیم رفت. در این میان، تحلیلهای عمیق برنارد ویلیامز یکی از نقاط عطف بحث ما خواهد بود که با طرح مثالهای شهودی، پیچیدگیهای شانس اخلاقی را به وضوح نشان میدهد. و در نهایت، با تحلیل منسجم و روشنگر تامس نیگل، که یکی از برجستهترین مقالات را در این زمینه نگاشته است، بحث را به سرانجام میرسانیم. نیگل با دستهبندی انواع شانس اخلاقی (شانس نتیجه، شانس موقعیت، شانس سرشتی، و شانس علّی)، نشان میدهد که چگونه شانس میتواند بر قضاوتهای ما در مورد مسئولیت اخلاقی افراد تأثیر بگذارد، حتی زمانی که به نظر میرسد هیچ کنترلی بر آن ندارند.