در این دوره با تکیه بر تطور مفاهیم جهان و انسان و دیگر مفاهیم بنیادین به سراغ شعر شاعران برجستهی معاصرمان خواهیم رفت تا ببینیم وقتی از تغییر و نوشدن حرف میزنیم، این تغییرات فرمی نخست چگونه در پنهانترین لایهها و مفاهیم بنیادین تجربهی انسان ایرانی از خودش و جهانش رقم خورده است که ماحصل و نتیجهاش تغییر بوطیقا و بیان و فرم سخن او شده است. سخن در اینجا نام و نمایندهی چهرهی نمادین آن اثر و بود و وجودی است که تمام آناتِ مهم تاریخ فکر ایرانی را هم نشان داده و هم در رقم زدنش اثرناک بوده است.
آیا تقسیم مکاتب ادبی بر اساس نام جغرافیایی مبهم گویای آن موقفهای فکریای میتواند باشد که هر دوره از شعر ما حاکی آن است؟ آنگاه چگونه جغرافیا محو میشود تا نام خود شاعران گویای چیزی شود که بیانگر جهان آنان است؟ وقتی میگوییم شعر نیمایی چه ساحتی را نشان میدهیم؟ وقتی میگوییم شعر فروغ، شعر شاملو، شعر اخوان چگونه در نامشان تفاوتها را فهم میکنیم؟ چنانکه وقتی میگوییم سبک خراسانی یا سبک هندی، تفاوت دو عالم به سخن در آمده در این بیانها را درمییابیم. سبکها و چهرهها هر کدام در خود تعریف و تصوری از انسان و جهان و خدا و زندگی... را حمل میکنند که منطق سازندهی جهان معناهایشان است. ما سراغ این منطق پنهان خواهیم رفت.
اشعار نیما
اشعار اخوان
اشعار فروغ
اشعار شاملو